غزل (ای قلب خفته در خون ببین تبار مارا):
ای قلب خفته در خون ببین تبار مارا
زخمی به عمق تاریخ درحجم تن نهفته
صد زخم بی علاجی ازهم تبار خورده
همچون شقایق اما دردش به کس نگفته
در حجم این تباهی فریاد کن تو باری
ای نای پر سکوتم بر ظلم او گواهی
بیا ببین چه اسان شکسته حرمتم را
وحشی ترین نژادی ظلمت ترین تباهی
من زخم پر ضخامت خوردم زدست نخوت
درعمق این تباهی زخمی ترین نژادم
ای بهترین عدالت درظلمت شقاوت
دراین هجوم نخوت باری برس بدادم
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: غزلیات